حرارت دست های تو
اول آب رگ هایم را خشک می کند
بعد
قلبم زورش نمی رسد به تپیدن
می جوشد خون
و خون می جوشد
آنقدر که حالا مثل یک هیزم خشک
میل به سوختن دارم
آنقدر که حالا
مثل یک هیزم خشک، الو گرفته ام.
یک ماهی قرمزم که بیرون پریده از تنگش...برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 1
تو که رفتی شب شد من هم سنگدل شدم و خونت در رگ هایم یخ بست جوانه گلی زرد اما قلبم را شکافت یک ماهی قرمزم که بیرون پریده از تنگش...
برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 2
نه جواب سلامم را می دهی
نه مرا
وقتی که می خواهم بغل می کنی
نه مرا پارک می بری
نه مثل پدر پانیذ که برایش کفش اسکیتی خریده است
نه مثل پدر دارا که برایش دوچرخه..
نه برایم کفش اسکیتی نه دوچرخه...
نه شب ها قصه می گویی که بخوابم
اما خیالم راحت است: بابا!
با آن تفنگ در آغوشت
در آن قاب عکس تکیه داده به دیوار
پاسبانی می دهی هنوز
و شب ها نمی گذاری
هیچ هیولایی به خانه بیاید!
یک ماهی قرمزم که بیرون پریده از تنگش...برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 22
برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 21
مثل میوه های بیرون زده از باغ که حق رهگذر است حق من است نوشیدن شهد لبانت ای انار شیرین یک ماهی قرمزم که بیرون پریده از تنگش...
برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 21
برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 25
برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 64
برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 54
برچسب : نویسنده : sangosoot بازدید : 37